پیامدهای شکست در جنگ جهانی- عقد قراداد ورسای
پیمانی که متفقین در روز ۲۸ ژوئن سال ۱۹۱۸ در ورسای به ملت آلمان تحمیل کردند، مقدمه ظهور ناپلئون آلمان را فراخواند.
به موجب این قرارداد تمام مسئولیت جنگ جهانی اول به عهده آلمانیها گذاشته شد.
ملت آلمان مکلف شد تمام خسارت وارده بر متفقین را در این جنگ بپردازند. سرزمینهای وسیعی از آلمان جدا شد.
آلزاس و لورن به فرانسه تعلق گرفت. مالمدی را با بلژیک دادند. پوزن و قسمت اعظم پروس غربی ضمیمه لهستان شد. دانتزیک بندر آزاد اعلام شد و بالاخره تمام مستعمرات آلمان را از دستش گرفتند.حضور نیروهای متفقین در خاک آلمان تا ۱۵ سال تثبیت شد و ارتش آلمان از داشتن هواپیما و زیر دریایی محروم شد و تعداد نفرات ارتش با یکصد هزار نفر محدود شد.
فرماندهان ارتش آلمان تصمیم گرفتند همین نیروی محدود را به یک ارتش سالم و منضبط تبدیل کنند. برای تسویه ارتش از کمونیستها کمیتهای تشکیل شد و سروان کارمایل مامور تسویه شد و عدهای را برای خدمت در دفتر خود انتخاب کرد و هیتلر یکی از آنها بود که علت انتخاب آن خدمات و فداکاریهایش در دوران جنگ بود. برای کارکنان و افسران هیئت تسویه یک دوره آموزشی در نظر گرفته شد.

سخنرانیهای هیجانی هیتلر در بین فرماندهان
هیتلر در خاطرات خود مینویسد این کلاسها مرا وادار کرد تا مطالعات عمیقتری درباره مارکس یهودی و افکار و عقاید او بکنم.
در جریان این دوره آموزشی بود که استعداد هیتلر در سخنرانی و نفوذ بر مستمعین خود برای استادانش نمایان شد و با سروان مایل توصیه شد که از وی برای سخنرانی بین سربازان استفاده شود.
هیتلر با اشتیاق این کار را به عهده گرفت و در مدت کوتاهی سخنرانیهای او برای سربازان به قدری جلب توجه کرد که بعضی از افسران هم برای شنیدن حرفهای جالب این سرجوخه در سالن حاضر میشدند.
سروان مایل سپس مأموریت تازهای برای هیتلر در نظر گرفت و او را همراه با چند نفر دیگر به اردوگاههای اسیران جنگی که به وطن باز میگشتند فرستاد.
هیتلر در این مأموریت نیز به خونی انجام وظیفه کرد. بسیاری از اسیرانی که خسته و مایوس بودند با سخنرانیهای آتشین خود به هیجان آورد و آنها را برای خدمت به وطن و جبران ننگ ورسای و مبارزه با توطئه جهانی یهودیهای مارکسیسم دعوت کرد.
بعد از آن هیتلر مأموریت را که درباره فعالیت گروهها و انجمنهای مختلف سیاسی در مونیخ تحقیق میکرد که این راه ورود هیتلر به فعالیتهای سیاسی گشود.

ورود هیتلر به حزب کارگری
روز ۱۲ ام سپتامبر ۱۹۱۹ هیتلر به دستور مافوق خود در جلسه حزب کوچک کارگران آلمان شرکت کرد. که برای هیتلر زیاد جالب توجه نبود و تعداد حضار جلسه از ۴۰ نفر تجاوز نمیکرد.
ولی اظهارات یکی از اساتید دانشگاه مونیخ در این جلسه که درباره لزوم خدایی باواریا از آلمان استدلال میکرد هیتلر را به هیجان آورد و هیتلر در پاسخ به او به مدت یک ربع ساعت به حرارت سخن گفت.
هیتلر در خاطرات خود با لحنی مسخره آمیز مینویسد: (حضرت استادی که دیگر حرفی برای گفتن نداشت حتی پیش از اینکه سخنان من تمام بشود مثل یک سگ پشمالوی خیس شده سرش را پایین انداخت و از سالن بیرون رفت.)
درکسلر موسس حزب کارگران آلمان به قدری تحت تاثیر سخنان هیتلر قرار گرفت که پس از پایان سخنان او از جای برخاست و به او تبریک گفت.
هیتلر در خاطرات خود از این جلسه و شبی که پس از آن بر وی گذشت مینویسد: (دیر وقت بود که به خانهام رسیدم و در کف اتاق کوچک خود مانند شبهای پیشین چند تکه نان خشک برای موشها گذاشتم و در روی تخت خود آمد و رفت آنها را نظاره میکردم تا خوابم ببرد. من که طعم عقب و گرسنگی را چشیده و شبهای زیادی سرگرسنه به زمین گذاشته بودم، از این که میتوانستم با چند تکه نان خشک گرسنگی این موجودات کوچک را بر طرف کنم لذت میبردم و این کار یکی از تفریحات شبانه من شده بود.)

روز بعد هیتلر دعوتنامهای از درکسلر دریافت داشت که او را برای شرکت در جلسه کمیته حذب دعوت کرده بود و هیتلر در آن جلسه شرکت کرد.
بعداً هیتلر گزارشی را در مورد جلسات حزب به مافوق و روسا داد. گزارش که سروان مایر از قول هیتلر اعلان کرد در چنین جوی جلت توجه نمود و ژنرال لودندورف گفت که همین حزب کوچک کارگران اگر به خوبی سازمان داده شود، میتواند نقطه آغازی برای جلب کارگران به یک تشکیل جدید ناسیونالیستی و ضد کمونیستی باشد.
کارل مایر در خاطرات خود از این دوران میگوید با اینکه عضویت نظامیان در احزاب سیاسی غیرقانونی بود به توصیه لوندورف که مورد احترام همه ما بود به هیتلر دستور دادم به حزب کارگران بپیوندد و برای تقویت و گسترش فعالیت این حزب کوشش کند.
برای انجام این منظور هفتهای ۲۰ مارک طلا در اختیار او گذاشتم و هیتلر رسماً عضو حزب کارگران آلمان شد.

اعلام رسمی تنفر هیتلر از مارکسیست
هیتلر همزمان با عضویت در حزب کارگران به درخواست مایر گزارشی درباره نظریات خود درباره خطرات مارکسیست نوشت که آنها ضمن تظاهر به طرفداری از اصول دموکراتیک و آزادیهای فردی جز منافع خود و پول به چیز دیگری نمی اندیشند و آنها در صورت لزوم به طرفداری از طبقه کارگر پرچم سرخ انقلاب را به دوش میکشند، ولی هدف آنها جز ایجاد هرج و مرج و استفاده از بازار آشفته و در نهایت مکیدن خون تودهها چیز دیگری نیست.
آنها برای جامعه مثل بیماری سل برای بدن انسان خطرناک و مهلک هستند.
در این گزارش هیتلر پیشنهاداتی برای دفع خطر آنان کرد از از جمله آن محروم ساختن آنها از بعضی حقوق و امتیازات سیاسی و اقتصادی به عنوان یک نژاد بیگانه بود اما در نهایت هیتلر قطع این ماده فساد را از جامعه آلمان از شرایط ضروری برای تجدید حیات به شمار آورده بود.
این نخستین سند نوشتهای است که از هیتلر بر جای مانده و کینه و نفرت او را نسبت به یهودیان که بعدها به صورت یکی از هدفهای اصلی او در مبارزات سیاسی در آمد نمایان میسازد.
