هیتلر در آغاز ورود به حزب درباره آن میگوید
هنگامی که من وارد این جمع کوچک شدم مشکل بنظر میرسید که بتوان از این محفل حقیر، حزب حرکتی بوجود آورد.
در کمیته کوچک ما هفت نفر عضویت داشتند که هر هفته به دور میز کوچکی در روزباند در زیر نور ضعیف یک چراغ گازی جمع میشدند قیافههای پژمرده و لباسهای کثیف و چروکیده این جمع امیدی در دل هیچ تازه واردی بر نمیانگیخت.
هیچ برنامه مشخصی برای فعالیت وجود نداشت و صندوق حزب در حال عادی پنج مارک پول داشت که یکبار فقط به هفده مارک رسید. بحثهای جلسات ما هدف معینی را دنبال نمیکرد و بطور خلاصه این گروه بیشتر شبیه یک محفل و دوره دوستانه بود تا یک حزب سیاسی.
اولین پیشنهاد هیتلر برای حزب
اولین پشنهاد هیتلر در حزب کارگران آغاز فعالیتهای تبلیغاتی برای افزایش اعضای حزب بود و اولین دعوتنامهها و آگهیهای تبلیغاتی را هم به خط خود و یا با استفاده از ماشین تحریر پادگان نظامی تنظیم و پخش میکرد و تعداد کسانی که با این نوع تبلیغات جلب شدند از سی نفر تجاوز نمیکرد.
هیتلر توانست با جمع آوری مبلغی پول یک آگهی روزنامه چاپ کند و مردم را به حضور در سالن آبجوفروشی هافبروهاپس در روز ۱۶ اکتبر دعوت نماید.
هفتاد نفر در جلسه حضور یافتند و فقط سخنان هیتلر همه را به وجد آورد و اکثر آنها به عضویت حزب در آمدند و سیصد مارک برای کمک به برنامههای تبلیغاتی حزب جمع آوری شد.
هیتلر و رئیس حزب کارگری درکسلر
هیتلر همه سیصد مارک را صرف تبلیغات کردند و بنرهای بزرگی در سطح شهر نصب کرد و جلسات بعدی حزب در سیزدهم نوامبر و دهم دسامبر با ۱۷۰ نفر برگزار شد فقط هیتلر بود که با بکار بردن کلمات ساده و اصلاحات عامیانه و طرز بیان پر از هیجان و احساس خود در اعماق قلب و روح شنوندگان، رسوخ میکرد و آنها را با خود همراه میساخت.
از آن به بعد بین درکسلر و هیتلر صمیمیت بیشتری برقرار شد و هیتلر مدام به خانه درکسلر رفت و آمد داشت و بچههای درکسلراو را عمو آدولف صدا میکردند.
درکسلر با وجود مخالفت تعدادی از روسای دیگر حزب با این نظریه هیتلر موفق بود که تبلیغات کلید موفقیت در مبارزات سیاسی است و تمام امکانات مالی حزب باید در خدمت تبلیغات بکارگرفته شود.
اولین جلسه حزب کارگری بعد از تبلیغات هیتلر
بعد از تبلیغات فراوان روز ۲۴ فوریه ۱۹۲۰ برای برگزاری جلسه دیگری در سالن بزرگ آبجوفروشی هافبراهاوس تعیین شد.
غیر از هیتلر همه اعضای موسس حزب بیم آن را داشتند که سالن پر نشود ولی هیتلر حضور هزار نفر را هم برای رسیدن به هدف کافی میدانست.
عصر روز ۲۴ فوریه هنگامی که هیتلر و درکسلر باتفاق یکدیگر وارد سالن شدند، قریب دو هزار نفر جمعیت صندلیها را اشغال کرده بود.
هیتلر در خاطرات خود از آنروز مینویسد: وقتی که این جمعیت را دیدم قلبم از شادی داشت میترکید. دوستانم به من گفتند که نیمی از جمعیت کمونیستها هستند و برای اخلال اینجا هستند و من عدهای از دوستان و سربازان قدیمی را مامور کردم به محض مشاهده اخلال با آنها بر خورد کند و زمانی که صحبتهای خودم را به خیانتهای مارکسیست و یهودیان به ملت آلمان کشاندم آنها دست به سر و صدا و اخلال زدند ولی دوستای چابک من به جان اخلالگران افتادند و آنها را با مشت و لگد از سالن بیرون انداختند آرامش بزودی برقرار شد و جلسه ما با شور و هیجان بسیار تا آخر ادامه یافت.
خاطره دانشجو هانس فرانک از اولین جلسه حزب
یک دانشجو بنام هانس فرانک میگوید: من فقط از روی حس کنجکاوی و تحت تاثیر تبلیغات در این جلسه شرکت کرده بودم اما حرفهای هیتلر از همان دقایق اول مرا تحت تاثیر قرار داد، او طوری با احساس سخن میگفت که هر شنوندهای را بی اختیار بسوی خود جلب میکرد و این احساس را در همه بوجود آورد، که او قصد تحمیل نظریات خود به دیگران را ندارد بلکه از صمیم قلب و آنچه را که در دل دارد بر زبان میآورد.
حرفهای او که از فرط سادگی و روانی برای تیرهترین مغزها و کم سوادترین شنوندگان هم قابل درک بود و بخاطر اینکه روی نقاط ضعف مشهود و ملموس جامعه انگشت میگذاشت تحت تاثیر قرار میداد.