مجله آلمان

زندگی هیتلر بخش 23 | ترس هیتلر از اشتراسر

زندگی هیتلر

[vc_row][vc_column][vc_column_text text_larger=”no”]

در اوایل سال 1926 حزب ناسیونال سوسیالیست با بحران داخلی تازه ای روبرو شد. گرگور اشتراسر که از طرف هیتلر مامور گسترش تشکیلات  حزب، در ایالت شمالی آلمان شده بود از اصولی که  هیتلر برای حزب در نظرداشت منحرف شده بود با وجود این که توانسته بود تعداد زیادی از کارگران را به طرف حزب جلب کند ولی  هیتلر حاضر نبود حزب به  قیمت فدا کردن اصول عقاید  او  رشد کند به علاوه او  اشتراسر را رقیب بالقوه خود می دانست و در پی فرصتی برای کاستن از نفوذ و قدرت او در حزب بود.

اشتراسر چگونه وارد صحنه شد؟

اشتراسر  موفقیت خود را بیشتر مدیون مرد کوتاه قد و لاغر اندامی به نام گوبلز بود که به علت ابتلا به بیماری فلج اطفال یک پای او  هم کج  شده بود. گوبلز نویسنده ای  زبردست و ناطقی توانا بود و صدای نافذ او در پشت تریبون که با هیجان و حرکات پی در پی دست توام بود کوتاهی قدش را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. هنر اصلی گوبلز تخصص او در تبلیغات و جلب افکار عامه بود.

[/vc_column_text][vc_separator color=”black”][vc_single_image image=”24670″ img_size=”full” alignment=”center” style=”vc_box_shadow_3d” parallax_scroll=”no”][vc_separator color=”black”][vc_column_text text_larger=”no”]

هیتلر برای اینکه حزب را تحت کنترل خود درآورد سران حزب را به تشکیل کنفرانسی در بامبرگ دعوت کرد.

 در این کنفرانس در روز چهاردهم فوریه تشکیل شد اکثریت با جنوبی‌ها بود و هیتلر بدون  اینکه اشتراسر و گوبلز را مورد حمله قرار دهد نمایندگان حزبی شمال کشور را هم تحت فرمان خود درآورد.

اصول اولیه حزب و تشبیه آن به اصول یک دین توسط هیتلر

هیتلر در سخنان خود خطاب به رهبران حزبی اصول اولیه حزب را به اصول دین تشبیه کرد که انحراف از آن خیانت به کسانی  است که در راه این آرمان جان باخته اند. مفهوم بیانات هیتلر در این جلسه این بود که ناسیونال سوسیالیسم دینی است که مسیح آن هیتلر نام دارد و از جانب پروردگار مأمور نجات و رستگاری ملت آلمان شده است.

گوبلز بعد از شنیدن سخنان هیتلر در بامبرگ کاملا تحت تاثیر قرار گرفت و در سفری که پس از این کنفرانس به دعوت هیتلر به مونیخ کرد رهبری بی چون و چرای هیتلر را بر حزب پذیرفت. گوبلز پس از این ملاقات چند بار دیگر در ویلای ییلاقی تازه هیتلر به دیدن او رفت و در پایان یکی از ملاقات‌ها در روز ۲۵ ژوئیه در دفتر یادداشت های روزانه خود نوشت من دیگر راه خود را یافته و تا آخر عمرم مطیع و سرسپرده او خواهم بود آخرین تردیدهای من هم برطرف شد او تنها کسی است که می‌تواند آلمان را نجات داد هایل هیتلر.

[/vc_column_text][vc_separator color=”black”][vc_single_image image=”24671″ img_size=”full” alignment=”center” style=”vc_box_shadow_3d” parallax_scroll=”no”][vc_separator color=”black”][vc_column_text text_larger=”no”]

روز هفتم نوامبر ۱۹۲۶ گوبلز از طرف هیتلر به رهبری تشکیلات حزب ناسیونال سوسیالیست در برلین منصوب شد و به این ترتیب معاون و دستیار پیشین اشتراسر رقیب و مدعی او شد. گوبلز در سازماندهی حزب در برلن نشان داد که نه فقط استاد تبلیغات بلکه یک تشکیلات چی توانا هم هست ، زیرا حزب ناسیونال سوسیالیست با تلاش پیگیر و خستگی‌ناپذیر گوبلز به سرعت در برلین رو به توسعه نهاد و به صورت رقیب اصلی گروه‌های چپ درآمد.

تعداد اعضای رسمی حزب ناسیونال سوسیالیست در پایان سال ۱۹۲۶ از ۵۰ هزار نفر تجاوز نمی‌کرد ولی تعداد اعضای سازمان های وابسته مانند نیروهای اس.آ و سازمان‌های جوانان و زنان و معلمان و کارمندان و پزشکان که در جنبه حزب پا به عرصه وجود نهاده بودند چندین برابر این عده بود. تشکیل حزب نیز سازمان منظمی یافته و یک دبیرخانه به ریاست هس و دفاتر مستقلی برای بررسی مسائل مربوط به سیاست خارجی و امور کارگری و صنایع و کشاورزی و اقتصاد و دادگستری وجود آمده بود. هیتلرعنوان فوهرر یا رهبر و پیشوای حزب را داشت و عنوان دبیر کلی حزب به یکی از پیروان صدیق او بنام بوهلر تفویض گردید.

هیتلر تشکیلات گروه ضربت یا نیروهای اس.آ را نیز تجدید سازمان داد. هیتلر در فرمان خود برای تجدید سازمان نیروهای اس.آ نوشت این سازمان باید از صورت نیمه مخفی به صورت تشکیلات علنی و قانونی درآید و وظیفه مبارزه خیابانی با مارکسیست و دیگرخیانتکاران را به عهده بگیرد. برای نیروهای اس.ا اونیفورم تازه‌ای  نیز به رنگ قهوه ای و با کراوات قهوه ای انتخاب شد و به همین جهت از آن به بعد به نام پیراهن قهوه ای ها شهرت یافتند.

از وقایع مهم دیگر اواخر سال ۱۹۲۶ در زندگی هیتلر انتشار جلد دوم کتاب نبرد من است که در آن هیتلر ضمن بیان عقاید خود برنامه کار خود را نیز مطرح ساخته است. هیتلر برای نوشتن این کتاب علاوه بر یادداشت قبلی خود آثار فلسفی و اجتماعی گوناگون و همچنین نوشته های فروید را در زمینه روانشناسی جامعه مطالعه کرد این نظریه فروید را که توده مردم در برابر ضعف نافرمان در برابر قدرت مطیع هستند… و آنچه رهبران و قهرمانان خود می‌خواهند اعمال قدرت ولو با خشونت است نصب العین قرار داد.

[/vc_column_text][vc_separator color=”black”][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_message message_box_color=”vista_blue”]نویسنده: جناب آقای امید قادری[/vc_message][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_message message_box_color=”sandy_brown”]زندگی هیتلر بخش 22[/vc_message][/vc_column][/vc_row]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *