دعوای هیتلر در جبهه
آشفتگی در نیروهای مسلح آلمان و اختلاف بین طرفداران و مخالفان ادامه جنگ به خط مقدم جبهه هم سرایت کرد.
در هنگ هیتلر بین او و یکی از سربازان وظیفه که طرفدار صلح بود مشاجره شدیدی در گرفت و هیتلر با وجود جثه ضعیف خود این سرباز را به سختی مضروب کرد و در نتیجه این مشاجره سربازان وظیفه جدید، که بیشتر طرفدار صلاح بودند کینه هیتلر را به دل گرفتند ولی سربازان قدیم بیش از پیش به او علاقه مند شدند.
سفر هیتلر به برلین
هیتلر به اتفاق یکی از رفقای هم فکرش به نام آرنت چند رو مرخصی گرفت که به برلین رفتند. هیتلر از محیط عدم رضایت و آشفتگی در پایتخت افسرده شد ولی همچنان سرسخت و امیدوار بود.
او که ۴ سال برای آلمان جنگیده بود هنوز نمیتوانست باور کند که این همه تلاش جز شکست و تحقیر حاصلی به بار نخواهد آورد.

کور شدن هیتلر
چند هفته پس از بازگشت هیتلر به جبهه جنگ به منطقه ایپرس منتقل شد و در همین منطقه بود که انگلیسیها در سحرگاه روز ۱۴ اکتبر ۱۹۱۸ در یک حمله غافلگیر کننده نیروهای آنها را با گاز خفه کننده مورد حمله قرار دادند.
هیتلر در این حمله بینایی خود را از دست داد و برای مداوا به بیمارستان انتقال یافت.
هیتلر ۲ هفته بعد بینایی خود را بازیافت ولی روز ۹ ام نوامبر پس از شنیدن موعضه یک کشیش درباره تسلیم و شکست آلمان دوباره نابینا شد و نابینایی مجدد او فقط در نتیجه شوک عصبی بود.

بازگشت بینایی هیتلر
یک ضربه روانی در شب ۱۱ نوامبر باعث شد هیتلر بینایی خود را به دست آورد.
در این شب خبر قطعی شکست و تسلیم قطعی آلمان را به هیتلر دادند و او در اوج تشنج و هیجان روحی در حالی که گمان میکرد یک نیروی ماورا الطبیعه او را به بیداری و نجات آلمان فرا میخواند بینایی خود را بازیافت.
پس از شکست و تسلیم آلمان در جنگ جهانی اول شورشهای زیادی در جهبه بحران داخلی آلمان رخ داد.
یکی از این شورشهای در ۷ نوامبر در شهر مونیخ روی داد.
رهبری این شورش را یک آشوب گر کمونیست یهودی به نام آیسنر به عهده داشت.
در آن روز آیسنر با تدارک قبلی و همکاری عدهای از سربازان که تحت نفوذ او قرار گرفته بودند مراکز مهم نظامی مونیخ را اشغال کرد.
به طرف قصر سلطنتی راه افتاد و لودویک سوم، آخرین پادشاه باواریا با اتومبیل فرار کرد.
لودویک به علت سرعت زیاد اتومبیلش در خارج از شهر از جاده خارج شد و در باتلاقی فرو رفت و در آنجا جان سپرد.
با مرگ او عمر رژیم سلطنتی باواریان نیز پایان پذیرفت.

فک کنم داره جالب میشه
و نارحت کننده
منکاملا پیگیر ژیوار و داستان های جالبش هستم
کلا بیمارستان ما با هم دیگه دنبال کننده خانواده بزرگ ژیوار هستیم
دست مریزاد.
ممنون اقای دکتر، خیلی خوبه که در جمع ما هستید.