ژیوارنامه

پاریس به روایت ناصرالدین شاه

پاریس-به-روایت-نصر-الدین-شاه

 

سفرنامه ناصرالدین شاه به پاریس

اولین ورود به پاریس: تیر ماه سال1252 شمسی

برگرفته از کتاب پاریس از دور نمایان شد

سفر نامه ناصرالدین شاه شاید بارها شما را تشویق کرده تا آن را بخوانید، اکنون در این برگه این امکان برای شما فراهم آمده که به این هدفتان برسید. عین کلماتی که ناصرالدین شاه به کار برده است در اینجا تایپ شده بدون هیچ کم وکاستی از جناب آقای علی اکبر شیروانی نویسنده کتاب باید در اینجا سخن به میان آورد و تشکر کرد.

 

تور فرانسه

 

محوطه کاخ ورسای

 

آغاز سفر نامه از زبان ناصرالدین شاه لحظه ورود به پاریس

یک ساعت به غروب مانده به حوالی پاریس رسیدیم. از پل رودخانه سن که در خارج شهر واقع است، گذشته داخل شهر پاریس شدیم. از خط راه آهن که از کنار قلعه در داخل  شهر به دور شهر میگردد رفته به محلی رسیدیم موسوم به پارسی. خیابانی بود که فرش کرده و زینت زیادی داده بودند. مسافتی را پیمودیم سوار شده به راه افتادیم. از پارک بولوین عبور شد که خارج قلعه است. دوباره داخل قلعه شهر شده از خیابان وسیعی که موسوم است به لاگراند ارمه عبور کرده. به آرک دوتریومرف رسیدیم. که از بناهای بزرگ ناپلئون اول است. از سنگ ساخته اند. نقش های جنگهای ناپلئون را در داخل و خارج و اطراف آن حجاری کرده‌اند. بسیار عالی است. اما در این جنگ آخر با پروس ها از گلوله توپ زیاد خرابی در آن به هم رسیده است و میان آن را هم فرش کرده صندلی ها چیده خیلی زینت داده بودند. از کالسکه پیاده شده. نشستیم. بعد بر خواستیم. سوار کالسکه شده داخل خیابان شانزلیزه شدیم. بسیار باصفا و وسیع است. از همه این خیابانها که عبور شد طرفین درختهایی خوب کاشته اند و خانه های قشنگ باشکوه ساخته تا رسیدیم به میدان کنکورد.

 

میل بلندی از مصر آورده آنجا نصب کرده اند. میدان با روحی ست. دو حوض با فواره داشت. اما فواره ها همیشه نمی جهند. هر وقت که بخواهند جاری می کنند. از پل رودخانه سن گذشته داخل عمارتی که جهت ما معین کرده بودند شدیم. بعد رفتیم بالا. اتاق ها و تالارهای وسیع بسیار خوب دارد. تخت خوابی که به جهت ما زده بودند تخت خواب ناپلئون اول بوده است. در زمانی که ماری لوئیز دختر پادشاه اتریش را عروسی کرده بود. عمارت که منزل ماست سابقا دارالشورا یعنی مجلس اجتماع وکلای ملی بوده است. بعد از خلع ناپلئون سوم از پادشاهی رئیس جمهوری شدن دولت فرانسه وکلا و اولیای دولت همه ورسای رفته، شهر پاریس را بالمره از ارادت دولت خالی گذاشتند. شهر پاریس فی الحقیقه حالا مخصوص رعیت وعامه مردم است. بخواهند حرکت کنند دولت چندان قدرت ممانعتی ندارد. ندارد عمارت تویلری بهترین امارات دنیا بوده است. حالا بالمره خراب شده است. که کمون ها آتش زده اند. عمارت همان دیوارها باقی مانده، خیلی تاسف خوردیم اما به حمدلله عمارت لوور که متصل به عمارت تویلری ست محفوظ مانده و خراب نشده است .

 

میدان کنکورد

میدان وندوم در پاریس

ادامه سفر نامه ناصرالدین شاه

هتل دویل را که از امارات خوبه دنیا بوده است و عمارت نشان لژیون دنور را با لمره آتش زده اند. مناره وندوم که ناپلئون اول  از مصالح توپهای دشمن ریخته و شکل خودش را هم بالای آن نصب نموده و جمیع جنگ‌هایی  که کرده بود دور آن نقش بوده. کمون ها شکسته و برده اند. حالا هیچ باقی نمانده. مگر همان سکوی پایه مناره. بسیار قشنگ و خوشگل و خوش هوا و غالباً آفتاب. بسیار شبیه است به هوای ایران. شب را سوار کالسکه شده با معتمد الملک و ژنرال آرتور گشت کردیم. از خیابان ریولی خیابان سباستپول از کوچه های معروف است و از میدان وندوم عمارت تویلری عبور کرده از بعضی بازارها و غیره گذشتیم. چراغ شهر همه گاز است. بسیار روشن و خوب. شهر باصفایی است. مردم زیادی در کالسکه  نشسته می گشتند و در قهوه خانه ها و غیره مشغول عیش بودند. رودخانه سن مثل رودخانه تایمز نیست. کم عرض و کم آب است. کشتی بزرگ هیچ نمی تواند سیرکند. توی عمارت ما باغ کوچک خوبی است. حوضی دارد با فواره سنگ سماق.

 

۳ مرتبه چادری هم زده اند.از آنجا می رود به عمارت وزارت خارجه که شاهزادگان را منزل داده‌اند. عمارت بسیارعالی خوبی است. سابقا اینجا وزارت خانه خارجه بوده است. باغ گل کاری خوبی هم دارد. بسیار پسندیدم. آب گرم و سرد هر دو دارد. هر طور شخص بخواهد ممکن است. بعد از نهار سوار کالسکه شده به تماشای شهر رفتیم. از کوچه پارک منسو که بسیار خوب است و از باغ گل کاری خیلی خوبی گذشته به ارک دوتریومف رسیده. رفتیم رو به باغ بلوین.  اول رفتیم به ژاردن د کلی ماتاسیون. پیاده شده داخل باغ شدیم. بعضی گل ها داشت و جایی از سنگ ساخته بودند که به عینه کوه طبیعی بود. از آنجا در آمده رفتیم به باغات وحوش و طیور.  دور اتاق ها را با سیم شبکه کرده و توی آن ها آب و درخت برای طیور و حیوانات قرار داده بودند. اقسام مرغ ها و طوطی های رنگی دنیا و آفریقا و هند و استرالیا دیده شد. میمون و غیره هم بود. حیوانی است مسمی به کانگورو که در استرالیا پیدا می شود. خیلی شبیه است به موش ده پا. چیز عجیبی است  تند می جهد. راه نمی تواند برود دستهایش کوتاه است پاهایش بلند. متصل باید بجهد. مانندشغال بزرگ است ماده اش هم در زیر شکم کیسه دارد. که بعد از زاییدن بچه هایش را توی آن کیسه گذاشته می جهد و می دود بسیار پر دو می‌شود.

 

نمایی از خیابان ریولی در سال 1900

رودخانه کم عرض سن

بعد از گردش زیاد رفتیم به ماهی خانه. مثل ماهی خانه های سایر ممالک بود. اما بسیار مختصر و محقر و سوار کالسکه شدیم رفتیم به گردش  باغ بولوین. جزیره میان آب بود. سوار قایق شده آنجا رفتیم. یکی از صاحب منصبان قشون برندها پیدا شد. از حالات جنگ تعریف می کرد. گلوله‌های توپ و تفنگی که به درخت ها خورده بود نشان می داد. اغلب درخت ها داغ و نشان گلوله داشت. که در آنجا ها جنگهای سخت شده است. هم با پروس و هم با کمون ها. در آخر جزیره کلاه فرنگی چوبی کوچکی بود موسوم به پاویلون دلمپراطریس. یعنی کلاه فرنگی زن ناپلئون. از چوب ساخته اند بسیار قشنگ و کوچک. قدری تماشا کرده مراجعت به این طرف آب نموده سوار کالسکه شده گردش کنان رفتیم رو به منزل. شب را هم رفتیم به گردش بازار سرپوشیده. دیده شد مثل دالان. یک روز بعد از ناهار رفتیم به عمارت و باغ ورسای. هوا بسیار گرم بود. رسما رفتیم. جمعیت زیادی در طرفین راه بودند از شانزلیزه و ارک دوتریومف و باغ بولوین رودخانه سن گذشتیم. از قصبه سور که معروف است به کارخانه چینی سازی و ده شاویل و ده ویلداوری داخل شدیم رفتیم به عمارتی که منزل موسیو بوفه رئیس وکلای ملت و از عمارات لوئی چهاردهم است. یعنی کل ورسای را از عمارت و باغ او ساخته است.

 

پرده ها و اشکال خوب در این چند اتاق دیدم. همه عمارت از سنگ و بسیار محکم است. و در حجاری و نقاشی علم معماری اول بنای فرنگ است. بعد برخاسته از همان راهی که آمده بودیم رفته تا نیمه راه به عمارتی که مارشال مک ماهون منزل دارند رسیدیم. انجا هم عمارت عالی خوب بسیار بازینتی است. جزء عمارت ورسای است رفتیم باغ ورسای گشت گردیم حوض ها و فواره‌های زیاد دارد که منبعش مثل فواره های عمارت بلور لندن از چرخ بخار است. منبع ها را باز کرده آب به فواره ها انداخته بودند. دریاچه طولانی پایین، حوض و فواره ها داشت. خیابان های وسیع بسیار خوب درختهای جنگلی همه سر های درخت ها را به هم بسته مثل سقف کرده‌اند و گاه گاه یک میدان مدوری از درخت و سبزه پیدا میشود. که در میان آن حوض عظیم و فواره مرتفعی میجهد. بسیار با صفا جایی است. محلی را مثل کوه ساخته اند آبشار از کوه می ریزد چند مجسمه مرمر در زیر آبشار گذاشته اند یکی از آن مجسمه ها موسوم به آپولون که رب النوع حسن مردانه و روشنی و شعر است آرایش می کند. 

نمایی باشکوه از داخل کاخ ورسای

 

سایرین دور او آیینه و گل و اسباب آرایش نگاه داشته آنقدر خوب حجاری شده است که به تصور در نمی آید. خلاصه این مجسمه ها بسیار خوب است. قدری چرک شده و تار عنکبوت همه آنها را گرفته بود. جای دیگر بود که مدور ساخته بودند، میانش حوض و فواره. دور تا دور همه ستون سنگ دو قطار، ما بین ستون ها حوض بلند سنگی پایداری ساخته اند. از میان آن فواره بلندی می جهد. قریب هشتاد نود حوض داشت. از میان هر یک فواره می‌جست. این ستون ها و فواره ها و سطح زمین و غیره همه از سنگ است و همچنین در سایر جاهای باغ فواره و مجسمه مرمر و غیره بسیار است. خیابان زیاد وسیع باصفا تعریف آنها کما هو فی الحقه نوشتن ممکن نمی‌شود مگر اینکه خود شخصی همه را ببیند. بعد از شام پایین آمده من و مارشال در کالسکه ای نشسته چراغان عمارت و باغ را تماشا کردیم. بالاخره رفتیم به طرف دیگری از باغ که دریاچه بود و آن طرف دریاچه چند مرتبه داشت. که از مراتب آب می ریخت. مثل آبشار و از حوض، فواره ها می جست. صندلی گذاشته بودند، نشستیم. همه نشستند. آتش بازی بسیار خوبی شد، مهتاب بود. هوا هم خیلی خوب و خوش بود. بعد از اتمام آتش بازی سوار کالسکه شده از راه سن کلو عمارت عالی دولتی بوده و در جنگ آلمان همه آتش گرفته و سوخته اما خیابان و باغش بر جا مانده است. رفتیم به پارک بولوین و از آنجا به شهر و منزل رفتیم. روزی رفتیم به آنولید که مقبره ناپلئون اول و سایر سرداران و برادران ناپلئون و سرداران قدیم ایام لوئی چهاردهم و غیره در آن جاست. به منزل ما که در دارالشورای قدیم است یعنی به عمارت پاله بوربن. در جلو آنولید میدان وسیعی است. خیابان‌های پر درخت هم دارد. در حیاط انولید بعضی از توپ‌های بزرگ قدیم و خمپاره و غیره گذاشته‌اند.

رفتیم توی کلیسا. محراب بسیار از سنگ و مطلا کاری دارد. لوئی فیلیپ پادشاه سابق فرانسه ساخته است. بسیار بنای عالی است. آن طرف این محراب توی گنبد مقبره ناپلئون اول است. که جسد او را از قبر را که رنگ ماشی دارد و جزیره کرس اورده‌اند. بالای آن که سنگ بسیار خوب  سیبری است و رنگ مایل به سرخی دارد. امپراطور نیکولای روس فرستاده است. بنای این کلیسای آنولید، کلیه از لویی چهاردهم است. محراب و بعضی چیزهای دیگر را لویی فیلیپ ساخته توی گنبد را هم او گود کرده است که سنای مقبره را آن جا گذاشته اند. دورش از بالا راهرو دارد. که مردم آمده تماشا میکنند. عمارت بسیار عالی است. گنبدش را هم ناپلئون مطلا کرده است. آن طرف مقبره جایی بود در پشت آینه. کلاه ناپلئون اول که در جنگ ها بر سر می گذاشته آنجا بود. کلاه را برداشته بسیار نگاه کردم. کلاه پادشاه و سردار بسیار بزرگی را به دست گرفته بودم. از کلاه معلوم بود که ناپلئون همیشه این کلاه در سرش بوده است . کلاه ساده بود شمشیر ناپلئون که در جنگ استرلیتس کمرش بوده آنجا بود. برداشته دیدم شمشیری بود کوچک و راست قبضه اش طلا بود.

 

اما شمشیر را زنگ زده بود. از غلاف کشیده نمی‌شد، با احترام تمام هر دو را در جای خود گذاشته بیرون آمده رفتیم. به موزه که نمونه توپ های قدیم و جدید و اختراعات آنها را گذاشته و اسلحه قدیم سرداران و پهلوانان سابق و زره زیاد از آدم و اسب همه را با نمره و اسم صاحب آنها مرتباً چیده بودند. بنای عمارت را در سنه ی 1970 مسیحی بر حسب حکم لویی چهاردهم لووا وزیر جنگ کرده است. ۳۲ عراده توپ در آنولید است. هر وقت کار بزرگی مثل فتوحات عظیمه باشد توپ های آنولید را شلیک می کند. در ورود ما هم به پاریس از آنولید شلیک توپ کردند. بیرق هایی را که در عهد ناپلئون اول و بعد از آن از دولت های دیگر جنگ های گرفته همه را در آنالید ضبط کرده‌اند و همچنین بیرق هایی را که در زمان لویی چهاردهم گرفته اند آنجا موجود است. در دور مقبره ناپلئون ۴۶ بیرق است که خودش در جنگ ها گرفته است. در کلیسا 245 بیرق است از عهود قدیمه و جدیده گرفته‌اند. مقبره اغلب سرداران فرانسه از قدیم و جدید در این کلیسا است. بعد رفتیم منزل. مارشال گفتند که شب برای آتش بازی و چراغانی حاضر شود. ما آمده آرک دوترمیوف پیاده شدیم.  جمعی از ملتزمین بودند رفتیم بالای آرک دوتریومف.  285 پله میخورد بسیار مرتفع است. پله های تنگه پیچ پیچی دارد. بسیار مشکل است بالا رفتن. من به یک نفس رفتم اما سایرین آهسته آمدند. از بالا کل شهر پاریس و اطراف و قلعه جات همه پیداست. مردمی که از لون شان و اسب دوانی بر می گشتن همه پیدا بودند. از پاک بلووین الی آخر شانزلیزه قطار کالسکه بود و همچنین در سایر کوچه ها کالسکه زیاد به نظر آمد. خیلی تماشا داشت قدری آنجا ایستاده آمدیم پایین. سوار کالسکه شده رفتیم. از بس کالسکه و جمعیت بود امکان عبور نداشت. به زحمت به منزل رسیدیم. شب را مارشال آمدند با هم سوار شده رفتیم از شانزه لیزه و غیره گذشتیم. از دم عمارت ما الی محل آتش بازی از دو طرف آدم بود. چراغان بسیار خوبی کرده بودند. در جمیع کوچه ها لامپ های بلور مثل گوی  گرد آویخته بود. باد قدری چراغ ها را اذیت کرد.

 

خیلی راه رفته تا رسیدیم به جایی که رودخانه سن در میان بود و آن طرف رودخانه آتش بازی حاضر کرده بودند. آن دست رودخانه مقابل میدان مشق و مدرسه نظامی است، که همه چراغان بود. جایی که ما نشسته بودیم اسمش تروکادرو بود. این طرف رودخانه همه چراغان بود. برای ما از چوب اتاق های عالی ساخته چراغ زیادی آویخته بودند، پرده های زیاد که تازه از حریر و مخمل تافته-بافته بودند آویزان بود. ولی باد و باران قدری اوضاع را مغشوش کرد. اما باز چراغها چون از گاز بود کمتر خاموش شد. آتش بازی بسیار خوبی کردند. الحمدلله بسیار خوش گذشت.شبی رفتیم سیرک که نزدیک امارت ماست. مثل تماشاخانه جایی است، اما بهتر. عمارت مدوری ساخته‌اند دورش از چوب مراتب دارد. به جهت نشستن مردم. چلچراغ زیادی آویخته اند، میان این عمارت را مثل گود زورخانه خاک ریخته اند، وسعتی دارد ۳ هزار نفر آدم می گیرد. خصوصاً شبی که ما آنجا رفتیم خیلی آدم بود. صندلی ۳۰ تومان و ۵۰ تومان اجاره کرده بودند. زن های بسیار خوشگل بودند. صدر اعظم و شاهزاده ها و غیره هم حضور داشتند است. یکی از درها برای طویله اسب‌های سی راد است  که نزدیک محل بازی بود و از همان در آمد و شد می‌کنند. خیلی محل عبرت بود بعد رفتیم به امارت لور جمیع حکما و دانشمندان پاریس آنجا بودند. مجسمه های مرمر قدیم و جدید آنجا بود. مجسمه های بسیار خوب دیده شد. یک مجسمه بزرگی بود از مرمر بسیار عظیم الجثه و قوی هیکل، تکیه به کوه داده نشسته پاهایش دراز و ظرفی در دستش بود که آب از آن می ریخت. این آب همان آب رودخانه تیبر در رم پایتخت ایتالیا است و مجسمه های مرمر و ونوس که رب النوع حسن است. مجسمه‌های نوع حسن است. یکی را بسیار خوب حجاری کرده اند اما هر دو دستش از بازو شکسته بود صورتهای دیگر هم بسیار بود که در جاهای دیگر مثل این ها کم دیده شد. روزی رفتیم به جایی که پانوراما می گویند یعنی دورنما این یک علم و صنعتی بسیار عجیب است و مخترع آن ینگی دنیائی است.

 

نزدیک به عمارت ما بودیم. به جایی که عمارت مدوری به نظر آمد، در کوچکی داشت، داخل شده اول رسیدیم به دور نمایی که کوچه پس کوچه های پاریس را می‌نماید. در هنگامی که پروس‌ها شهر را محاصره کرده وله و نارنجک مثل تگرگ از هوا می بارد. در فصل زمستان هم، مردم از خانه ها بیرون آمده دست زن و بچه خود را گرفته فرار می کنند. هر قدر شخصی به نظر دقت بیشتر نگاه می کرد. این حالات مجسم می‌شد به طوری که نمی شد تشخیص داد که این پرده صورت و نقاشی است یا حالت حقیقی و همان زمان گیر و دار است. شخصی زمین خورده سر شکسته خون می ریخت، هیچ معلوم نبود که خون حقیقی است یا مصنوعی و همچنین سایر حالت ها بعد از آن جا پله می‌خورد می‌رود بالا آنجا یک محوطه گردی است که شخص از هر طرف نگاه می کند شهر پاریس و قلعه جات اطراف شهر و توپ و گلوله و هنگامه جنگ و محاصره و به هوا رفتن و ترکیدن گلوله توپ و نارنجک به نظر می آمد مثل این است، که الان شخص در شهر پاریس است و جمعه حالات جنایت با پروس و شورش را ملاحظه می کند خلاصه شخص تا به چشم خود نبیند نمی داند چگونه است که پرده مصنوعی و امر معدوم را با حالت حقیقی و شیئی موجود نمی توان فرق گذاشت. این محل همیشه محل بروز همین صنعت بوده که هر وقت هر کس خواسته پول داده و رفته تماشا کرده است. اما در اینجا چون هوا بسیار حبس است، بیشتر از ده دقیقه هر کس بماند سرش گیج خورده احوالش به هم می‌خورد روزی رفتیم به کلیسای نوتردام و سیته شهر که در جزیره رودخانه سن توی شهر واقع است.

 

پهلوی هتل و انستیتو دوفرانس و کن سیل دو تا عمارت بزرگ وزارت خانه و از عهد ناپلئون اول بنا شده و کمون ها بالمره آتش زده اند، گذشته به کلیسا رسیده. کشیش ها جلو آمدند و بنای این کلیسا بسیار عالی به همه از سنگ است و ۵۰۰ تا ۶۰۰ سال است که ساخته اند. داخل شده همه جا را به دقت گردش کردیم. منبرها و معجرها از چوب های منبت کاری قدیم بسیار اعلا دارد. پنجره ها همه از شیشه های الوان بسیار خوب است. خزانه کلیسا را دیدیم. بعضی از باب ها مثل تنگ ظروف طلا و مطلا و نقره و غیره بود. در آنجا با کشیش بزرگ صحبت کردم. روزی رفتیم به گردش امارت لوکزامبورگ باغ و عمارت ای است بسیار بزرگ و عالی که از عهد لویی سیزدهم بنا شده است. باغش حالا عامه است که مردم هر روز از آنجا به گردش می روند. گل کاری های بسیار خوب دارد. چون هتل دویل دارالحکومه حالا خراب است و آتش زده اند این عمارت را در دارالحکومه شهر پاریس قرار داده اند. کوچه های پاریس که به این طور راست و وسیع و مسطح شده و خیابان‌ها را به این نظم و سلیقه درخت کاشته اند. همه از روی دستورالعمل و اهتمام “موسیو هوسمان” حاکم سابق پاریس که در عهد ناپلئون نبوده و این مهندس درست شده است. قدری در توی باغ نشستیم از آن جا برای تماشای اشکال و غیره به امارت رفتیم عمارت لوکزامبورگ از امارات عالیه پاریس است.

باغ لوکزامبورگ

نسخه کامل این کتاب را در این صفحه دنبال کنید: پاریس از دور نمایان شد

یک فکر در مورد “پاریس به روایت ناصرالدین شاه

  1. فاطمه قاضیها گفت:

    سلام . بنده مصحح کتابهای خاطرات ناصرالدین شاه در سفرهای سه گانه فرنگستان هستم. واقعا جای تاسف داره که این همه از کتاب کپی برداری میکنید. تا اینجا خیلی خوب است ولی اسم مصحح کتاب را اگر بیاورید کارتان با ارزش تر خواهد شد.خانم مزبور که خاطرات ناصرالدین شاه را از خودش اختراع نکرده. منبع را لطفا ذکر کنید. با تشکر

    1. شیما رشیدی گفت:

      سلام و عرض ادب، ذکر منبع در پایان مطلب از قوانین ساترا است که سایت ما نیز رعایت کرده است. به انتهای مطلب دقت بیشتری بفرمایید. با تشکر از همراهی شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *