دولتمردان اتریش- مجارستان خود را ملزم میدانستند تا از عاملان این قتل انتقام سختی بگیرند.
چرا این ترور به جنگی بزرگ انجامید؟
برخی از مورخان چنین نظری دارند، اینان میگویند که در ژوئیه ۱۹۱۴، کانال کیل فقط برای عبور کشتیهای جنگی آلمان تعریض شد، ارتش آلمان نسبت به سایر کشورها در اوج برتری بود چند سال طول میکشید که ارتشهای فرانسه و روسیه به پای ارتش این کشور برسند.
مورخان دیگر تنش تحمل ناپذیری را در مناسبات قدرتهای بزرگ که آماده انفجار بود کشف کردهاند.
البته وقتی که پنج قدرت بزرگ با تکیه بر حاکمیت ملی افسار گسیختهای با یکدیگر مواجه میشدند، این تنش اجتنابناپذیر بود.
اما این تنش بیش از سالهای پیشین نبود، بلکه کمتر بود. آلمان و انگلستان مناسبات دوستانهتری داشتند، رقابت دریایی این دو کشور به واسطه توافق بر سر راه آهن بغداد و تقسیم مستعمرات پرتغال که قرار بود در آینده صورت گیرد، کاهش یافت.
فرانسه نیز در طریق دوستی با آلمان گام برمیداشت. در آوریل 1914 در انتخابات عمومی در فرانسه اکثریت صلح دوست رادیکالها و سوسیالیست ها را روی کار آورده بود. صاحبان صنایع آلمان خواهان جنگ نبودند. آنها به دلیلی موجه متقاعد بودند که آلمان به زودی از داشتن اقتدار اقتصادی محض به در می آید و به قدرت برجسته اقتصادی اروپا مبدل میشود و نیز بسیاری در انگلستان و فرانسه از روسیه بیشتر از آلمان در هراس بودند. بر پایه داوری های معتبر حدس زده میشد که الگوی دنیای آینده اتحادیه ای از سه قدرت غرب اروپا فرانسه، آلمان و انگلستان در برابر قدرت روسیه خواهد بود.
همه کارها به سود آلمان جریان داشت چرا با جنگ آن را تباه سازند؟
در هیچ جا نشانی از تصمیم آگاهانه برای برافروختن آتش جنگ نبود.
فرمانروایان اتریش- مجارستان در گذشته در مورد صربستان گرفتار مشکل بودند این بار آنان تصمیم گرفتند عقب نشینی نکند آنان در کارها چشمشان به تایید متحدان آلمانی خود بود و در پنجم ژوئیه این موافقت حاصل شد ویلهلم دوم، امپراتور آلمان و بتمان هولوگ، صدراعظم او به اتریشی ها گفتند که شدت عمل بخرج دهند، آلمانیها قول دادند اگر روسیه تهدید کند که از صربستان پشتیبانی خواهد کرد آنها نیز به پشتیبانی از اتریشی ها برمی خیزند. این نشانه ی تصمیم برای جنگ نبود.
اتریشی ها در جستجوی مدرکی بودند تا اثبات کنند که در توطئه سارایوو دست دولت صربستان در کار بوده است آنها هیچ مدرکی نیافتند و هرگزنیز مدرکی پیدا نشد اما در بیست و سوم ژوئیه دولت اتریش – مجارستان یک اتمام حجت به قصد تحقیر به صربستان فرستاد. امپراتوری اتریش- مجارستان با صربستان بی درنگ قطع رابطه کرد و در بیست و هشتم ژوئیه به این کشور اعلان جنگ داد، این جنگ با جنگ واقعی فاصله ی زیادی داشت این یک مانور سیاسی بود گرچه مانوری بلاخص خشن بود.
اکنون نوبت روسیه بود، روسیه حامی و پشتیبان دولتهای اسلاو در نواحی بالکان بود یا چنین ادعا می کرد. روسیه نمیتوانست اجازه دهد که صربستان مورد تحقیر قرار گیرد. گذشته از این یک ملاحظه ی عملی تر اینکه اگر آلمان و امپراتوری اتریش- مجارستان بر کشورهای بالکان سیطره مییافتند بر استانبول مسلط میشدند، دست آنان بر شریان حیاتی روسیه یعنی تنگه داردانل و بسفور که بیشتر تجارت این کشور با دنیای خارج از طریق این دو تنگه انجام میگرفت گشوده می شد بنابراین، انگیزه ی روسیه نیز حفظ امنیت و بقای خود بود نه افزون طلبی.
روس ها می خواستند فقط به سیاست خشن اتریش- مجارستان تقریباً به همان نیرومندی پاسخ دهند. اتریش ها دریافته بودند که اگر علیه صربستان دست به تجهیز قوا بزنند نمی توانند در برابر روسیه خود را بسیج کنند از این رو اقدام موثری نکرده بودند. اکنون روسها متوجه شدند که اگر آنها قوای خود را علیه اتریش- مجارستان بسیج کنند در برابر آلمان بی دفاع خواهند ماند.
روس ها خواهان جنگ نبودند طرحی نیز برای جنگ نداشتند. آنها صرفا می خواستند نشان دهند که اگر اتریش ها تهدیدشان کنند آنها نیز میتوانند دست به تهدید بزنند.
اینجا دومین عامل استراتژیک نیرومندی که اثری قطعی و فاجعه آمیز داشت پا به عرصه نهاد آلمان به روسها اولتیماتومی فرستاد و در آن از روس ها خواست که در عرض دوازده ساعت بسیج قوا را لغو کنند. روس ها از اجرای این اتمام حجت خودداری کردند. در اول اوت آلمان به روسیه اعلان جنگ داد، دو روز بعد بی کمترین بهانه ای به فرانسه نیز اعلان جنگ داد.
جنگ جهانی اول که به واسطه ی برنامه ی حرکت قطارها بر دولتمردان اروپا تحمیل شد شروع شده بود این برای عصر آهن اوج نامنتظره ای بود.
ارتش اتریش-مجارستان در آغاز جنگ