[vc_row][vc_column][vc_column_text]
در ژوییه ۱۸۹۵ الیزابت به بیماری سختی دچار شد، بر اثر همان بیماری نیز فوت کرد.
اما قبل از آن چرچیل که افسر جوانی بود بر بالین او شتافت و پس از فوت خانم الیزابت مراسم کفن و دفن او را آبرومندانه برگزار کرد و سنگ قبر مناسبی برایش تهیه کرد.
ادامه زندگی چرچیل
چرچیل در 1900 داستان بلند به نام ساورولا نوشت و در آن خانم الیزابت را در قالب خدمتکار وفادار صاحبخانه به تصویر کشید و به او جانی دوباره بخشید.
چرچیل آوریل ۱۸۸۸ به مدرسه پسرانه هرو در لندن فرستاده شد. راندولف چرچیل با این اندیشه که پسرش به اندازه کافی برای ورود به دانشگاه با هوش نیست، او را به کلاس ارتش فرستاد که او را برای ورود به دانشکده افسریه سندهرست آماده میکرد.
وینستون چرچیل به لحاظ آموزشی کودن پنداشته میشد اما در تاریخ، زبان انگلیسی و ادبیات و شیمی هوش خارقالعادهای داشت.
از دستاوردهای تحصیلی او در مدرسه، مقاله هزار و پانصد کلمهای اش بود که در آن جنگ میان بریتانیا و روسیه را در آینده پیش بینی کرده بود. این در حالی بود که ۱۴ سال بیش نداشت و معلم ادبیات مدرسه به شدت تحت تاثیر نگارش و ادبیات چرچیل قرار گرفته بود.
ریاضیات را گیج میکرد و با اینکه آقای ولدان زبان لاتین را خصوص به او درس میداد چرچیل از زبان لاتین متنفر بود. آدم منظمی نبود و آموزگاران مدرسه همواره از رفتار ناشایست و ظاهر شلخته اش گله مند بودند. با این حال تنبیه چرچیل فقط او را به پرخاشگری بیشتر و رفتار خشنتر سوق میداد.
وینستون چرچیل در نوجوانی
وینستون در ورزشهای گروهی و دسته جمعی ابداً استعداد نداشت و از آنها بیزار بود در عوض حتی زمانهایی که به سختی بیمار بود شناگر بسیار عالی بود و در تیر اندازی متبحر بود و در شمشیر بازی توانست مقام قهرمانی آموزشگاههای کشور را در ۱۸۹۲ به دست آورد. اما هیچ کدام از این قابلیتها نمیتوانست خشم و بی حد و حصر پدرش را فرونشاند. او دوبار در کنکور دانشکده افسری سندهرست مردود شد و بار سوم با نمره بسیار پایین و به عنوان سرباز پیاده نظام وارد این دانشگاه شد، که به هیچ وجه با رویای که پدر از پسرش در سر میپروراند همخوانی نداشت.
راندولف چرچیل در نامهای سراسر خشم و تهدید فرزندش را نهیب زد که رابطهاش را با او قطع خواهد کرد و هشدار داد اگر نتوانید لگام زندگی سراسر پوچ بی فایده و تهی خود را در دست بگیری و ایامی را که به بیهودگی در مدرسه سپری کردی جبران کنی به یه انگل حیف نان در جامعه تبدیل خواهی شد، یکی از صدها نفر شکست خوردهای خواهی بود که مدارس بیرون آمدند.
فوت راندولف چرچیل
ناتوانی جسمی و روانی راندولف چرچیل در ایام پیری سایه سنگین خود را بر دوران جوانی وینستون افکند به رغم تندی های فراوانی که پدر چرچیل بر او روا داشته بود وینستون چرچیل به شدت به او عشق میورزید و بسیار تکریم میکرد زمانی که پدرش از ریاست خزانهداری استعفا داد او کودکی۱۲ ساله بود، روزی به همراه پدرش برای دیدن پانتومیم به سالنی در برایتون رفته بود که مردم با دیدن پدرش روی در هم کشیدن او را آماج انتقادات تند خود قرار دادند وینستون به شدت به گریه افتاد و ناگهان بر سر مردی که در ردیف پشتی نشسته بود فریاد زد دهنتو ببند با اون دماغ مسخره ات.
وینستون چرچیل به عنوان افسر جوان میرفت تا احترام از دست رفته پدر را باز یابد اما حال پدر آنچنان رو به وخامت گذاشته بود که حضور او در مجلس عوام به خلق صحنههای بسیار غم انگیزی میانجامید او حتی برای بیان درست واژهها و کلمات دچار مشکلات عدیدهای بود به شدت تقلا میکرد یکی از دوستان پدر وینستون چرچیل در اینباره مینویسد که او هیچگاه عزلت نگزید و از پا ننشست و سرانجام به سختی جان داد.
در همین که روابط پدر و پسر مرز پختگی و طراوت رسید به واسطه بیماری پدر این رابطه آفت زد لرد راندولف ۲۴ ژانویه ۱۸۸۶ در ۴۵ سالگی فوت کرد.
دکتر بوزارد پزشک عصبشناس راندولف چرچیل علت مرگ او را بیمار سفلیس تشخیص داد با این که وینستون چرچیل از علت مرگ پدر خود بی خبر بود. اما گمان میکرد که چرچیلها در جوانی میمیرند زیرا برادر او نیز در جوانی مرده بود.
پس از مرگ پدر وینستون چرچیل عزمش را جزم کرد تا برای زنده کردن نام پدر و رفع اتهامات علیه او و بلندآوازه کردن اعتبار او هر چه سریعتر و زودتر سکه خود را در عالم سیاست ضرب کند و از سوی دیگر محدودیتهایی را به واسطه حضور پدرش احساس میکرد در برابر خود نمیدید و میتوانست روشهای خود را در امور سیاسی اعمال کند.
او پس از فارغ التحصیلی از دانشکده افسری ماموریت یافت به عنوا افسر سوارهنظام در نیروهای سواره نظام ویژه ملکه مشغول خدمت شود. در این ایام به شدت به چوگان علاقمند شد و تا سه دهه بعد هیچ گاه از بازی چوگان دست نکشید. چرچیل به همان اندازه که از سربازی و افسری سوارهنظام لذت می برد به همان اندازه هم آن را وسیلهای برای نیل به هدفی غاییتر میدید که همانا عضویت در مجلس عوام بریتانیا بود.[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_message message_box_color=”vista_blue” icon_fontawesome=”fas fa-feather-alt”]نویسنده: جناب آقای امید قادری[/vc_message][vc_message message_box_color=”pink” icon_fontawesome=”fas fa-angle-up”]
[/vc_message][/vc_column][/vc_row]
عالی تشکر از دکتر امید قادری